"عصر بیداری"، "شام استکبار"، "صبح آزادی"( بازخوانی اسنادلانه جاسوسی )
سالگشت فتح لانه جاسوسی_ نشست ( دوباره ، مرگ بر آمریکا )_ روز مبارزه با استکبار_ ۱۳۹۴ {سپاه قدس}
بسمالله الرحمن الرحیم
درود میفرستیم بر شهدای بزرگوار و سلسله شهادت که همچنان ادامه دارد. من به یاد میآورم برادران عزیز فرماندهان سپاه در دانشگاه امام حسین تشریف داشتند. در خدمت شهید سردار همدانی هم بودیم کنار ایشان نشسته بودیم نمیدانم به چه مناسبتی صحبت از جهاد و شهادت شد یادم نیست به چه مناسبت بود. من گفتم که دیگر آن دوران تمام شد و شماها هم پیرمرد شدید تمام شد رفت. ایشان خیلی قاطع و صریح گفت نخیر تمام نشده و هنوز خیلی از ماها باید شهید بشویم. چند هفته نگذشت که ایشان به شهادت رسید. یاد میکنیم از مردان بزرگی که از ابتدای انقلاب تا امروز در صف شهادت بودند و هیچ وقت این امید به شهادت را از دست ندادند و مصداق «... مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا» (احزاب/ 23)؛ بودند «وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا» منتظر شهادت بدون تغییر و تبدیل، بدون خط عوض کردن که خداوند در قرآن کسانی را که شهید نشدند ولی دوتا خصوصیت دارند «مَنْ یَنْتَظِرُ» در انتظار شهادت هستند و دوم این که «ما بدلوا تبدیلا» عوض نشدند و عوض نمیشوند محاسن و موهایشان سفید میشود اما روحشان همچنان جوان و آماده خطر و خطرپذیری میماند خداوند اینها را درست در ردیف شهدا ستوده است یعنی میگوید دو گروه هستند یک عده شهید شدند و یک عده منتظر شهادتند و خط عوض نمیکنند و درست خداوند آنها را در همان ردیف میشمارد.
13 آبان است و من از بُعد مسائل منطقهای و بینالمللی به نظرم آمد بخشی از اسناد لانه را مربوط به همین منطقه سوریه، عراق، ایران و اسرائیل خدمتتان عرض کنم که ببینید اینها از سی و چند سال پیش در همین منطقه سوریه چه برنامههایی داشتند و این خیلی عجیب است. اینها در مورد این جنگها و این نبردها از همان آغاز انقلاب پیشبینی میکردند که انقلاب اسلامی از ایران شروع شده ولی در ایران محدود نمیماند. منطقه را زیر و رو خواهد کرد. این موشهدایان نخستوزیر نظامی صهیونیستها که خیلی در آن جنگهای شش روزه و جنگهای قبلی اسرائیل نقش داشت که یکی یکی رژیمهای عربی را شکست میدادند و جلو میآمدند یک جنایتکار بود سردسته گروه تروریستی صهیونیستی بود وقتی اینجا انقلاب پیروز شد یک سخنرانی کرد و موشهدایان که یک چشمی بود همیشه یک چشمش بسته بود در جنگ نابینا شده بود، گفت زلزلهای در ایران به وقوع پیوست که هنوز هیچ کس اهمیت آن را نفهمیده است! این بزرگترین زلزله سیاسی در منطقه است. زلزله سیاسی مثلاً تا ده ریشتر کل بنیادها و نهادهای سیاسی و معادله قوا را در منطقه بهم ریخت صدایش بعداً به گوش میرسد مسئله فقط تغییر رژیم ایران نیست. این ادبیات، این گفتمان، این آدمی که به میدان آمده (امام) و این شعارها اینها اصلاً در این منطقه و در جهان سابقه نداشته است. این آغاز یک تحول بزرگ منطقهای و جهانی است. این پیشبینی را آن موقع کرد. از آن موقع اینها در دو سطح مشغول پیشبینی و پیشگویی و تئوریپردازیاند. یکی در سطح گفتمانسازی حوزه مباحث تئوریک و ایدئولوژیک که خودشان را آماده کنند و جهان را برای همین جنگها، چون معتقد بودند با کار فرهنگی نمیتوانند جلوی انقلاب اسلامی را بگیرند و این انقلاب گسترش پیدا میکند و موجودیت صهیونیستها و همه رژیمهای منطقه به خطر میافتد و در سطح دوم؛ عملیات اجرایی. چگونه وارد میدان شوند؟ سازماندهی کنند؟ جبهه تشکیل بدهند و با چه ادبیاتی کجا ضربه بزنند. من از هر دو نمونه خدمت شما سند عرض میکنم هم از بحثهای نظری که در این حوزه کردند تحت عنوان جنگ تمدنها و هم در حوزه راهبردی و عملیاتی چطور در اسناد لانه قبل از این که جنگ عراق علیه ایران شروع بشود از آن موقع دارند روی منطقه برنامهریزی میکنند و از جمله روی سوریه و لبنان حساس شدند پیشبینی میکردند که یک حلقه وصل انقلاب ما با قضیه فلسطین از طریق چون سوریه و لبنان است از آن موقع داشتند روی این قضیه کار میکردند که حالا سند آن را خدمت شما عرض میکنم. قبل از این که این دو سند را بگویم تعبیری از امام را عرض میکنم که در 4/2/64 ایشان میگوید من گمان نمیکنم دنیا تا به حال مثل دورهای که ما در آن زندگی میکنیم شیطان داشته است شاید در هیچ دورهای از تاریخ اینقدر شیطان نبوده و اینقدر شیطان قوی و دارای همدست و مجهز نبوده است شیطان همه وقت بوده، شیطانهای انسی در طول تاریخ بودند اما هرچه دنیا پیشرفت کرده شیطانها هم در شیطنتشان پیشرفت کردهاند هم مجهز شدند و هم مجرب! این عرص را که اصطلاحاً عصر ترقی میگویند از یک جهت دیگر عصر شیاطین است استثناء آن کم است. با انواع حیلههای شیطانی و ابزار شیطانی همه جا را قبضه کردند و هر روز یک توطئهای یک جایی به یک شکلی انجام میدهند. شیطانهای تعلیم دیده و شیطانهای عصر تمدّن، ما باید در برابر اینها قیام کنیم، همانطور که به انبیاء عظام و اولیای خدا قیام کردند جانفشانی کردند باید در این عصر هم ستمدیدگان تاریخ قیام کنند و جلوی این شیاطین مجهز و مدرن را بگیرند و جلوی آنها بایستند. میفرماید اگر ما سستی بکنیم اینها همه جهان را میبلعند چون کس دیگری جلودار اینها جز ما نیست و با اسم صلحدوستی و حقوق بشر این کارها را میکنند. به اسم صلحدوستی بزرگترین جنگافروزان جهان هستند به اسم حقوق بشر بیشترین جنایت را در حق بشر میکنند و بالاترین سهم در پایمال کردن حقوق بشر را دارند ادعای خیرخواهی میکنند و جز شر برای بشر نمیخواهند. برای هرچه هست برای خودشان میخواهند و دیگران را پایمال میکنند. این وضعیت جهانی است که امام(ره) و انقلاب وارد درگیری با آنها شد و بعد هم فرمود کاری کردند که متأسفانه ملتهای ما را و شرقیها و مسلمین را اینقدر تحقیر کردند که از خودشان مأیوس شدند ما خودمان باور کردیم که ما نمیتوانیم جلوی اینها بایستیم. کاری کردند که خودمان فرهنگ و قدرت خودمان را مسخره کنیم و به هیچ بگیریم و بگوییم دو قطب اصلی عالم شرق و غرب آمریکا و شوروی هستند و وابستگی به یکی از این دوتا قطب یک فریضه واجب غیر قابل اجتناب است و اصلاً امکان سومی وجود ندارد! و این قصه اینقدر غمانگیز و آنقدر طولانی بوده و آن قدر از این ناحیه ضربه خوردیم و میخوریم و خواهیم خورد که هیچ ضربهای به این اندازه کشنده و کوبنده نیست و نبوده است. ملتها را زیر سلطه، عقب نگه میدارند، مصرفی بار میآورند و ما را از خودمان و از پیشرفتهای خودمان میترسانند که ما عرضهاش را نداریم و از شیطنت و قدرت خودشان میترسانند و قدرت هر نوع ابتکار را از ما سلب کردند. کاری کردند ما خودمان از ترس مرگ خودکشی کنیم! خودمان را و کشورهایمان و سرنوشتهایمان را دست اینها بسپاریم و همه چیزمان را تسلیم اینها کنیم و حرفهایشان را چشم و گوش بسته بپذیریم و آن چیزی که خطرناک است و باید با آن مبارزه کنیم این پوچی و تهی مغزی مصنوعی است که جهان اسلام گرفتار آن شده است و باعث شده که در هیچ کاری به فکر و دانش و قدرت خودشان اتکاء نکنند و در همه جا کورکورانه یا از شرق یا از غرب تقلید کنند و بترسند و تصریح میکند که ما هیچ امیدی به نهادهای بینالمللی و به سازمانهای بینالمللی نباید داشته باشیم ضعفای عالم فقط ما را دارند! ما باید فکر آنها باشیم و کس دیگری به فکرشان نیست! ما باید جهانی بیندیشیم و یک فریب نخوریم و واقعاً توهم ما را بردارد که این سازمان ملل و شورای امنیت و این نهادهایی که غربیها بعد از جنگ جهانی اول و دوم به نفع خودشان و با حق وتوی خودشان درست کردند یک وقت توهم نکنیم که اینها واقعاً سازمانهای مستقل ملی و مردمی هستند و به فکر حقوق بشرند. اگر لحظهای به اینها ایمان بیاوریم و سرنوشتمان را به دست اینها بسپاریم اوج سادهلوحی است. از اول مسلمین بلکه همه بشر گرفتار همینهایی بودند که اعلامیه حقوق بشر را امضاء کردند و تصویب کردند و نوشتند، آمریکا یکیشان است که در رأس اینهاست که این حقوق بشر را امضاء کرده و تصویب کرده که بشر حقوقی دارد این حقوق قابل سلب نیست و باید محفوظ بماند که یکی از آنها آزادی و یکی استقلال ملتهاست و میبینید همین آمریکایی که این اعلامیه را امضاء کرده و اولین امضاء را پای این اعلامیه گذاشته، بیشترین جنایت را علیه بشر و علیه آزادیها و علیه استقلال میکند و در همین چند سال که ماها خودمان بودیم و دیدیم و یادمان است بیشتر گرفتاریهای بشر زیر سر همین آمریکاست و مشکلات جامعه جهانی زیر سر آمریکاست و چندتا دولت دیگر که اولین امضاها را زیر اعلامیه حقوق بشر اینها گذاشتند. در هر مرکزی از مراکز مسلمین و غیر مسلمین یک نوکری یک مأموری گذاشتند که آزادی آنها را سلب کنند و چگونه غارت کردن آنها را مدیریت کنند! تمام این دستگاههای خارجی و تمام این نهادهای جهانی و بینالمللی از خود سازمان ملل و شورای امنیت تا بقیهاش، سازمان انرژی اتمی، حقوق بشر و.. همه اینها جز دست نشانده نیست و جز برای مصالح و منافع کشورهای بزرگ و برای اغفال و احمق کردن کشورها و ملتهای کوچک ایجاد نشدند همه اینها دروغ است و فریب این بازیها را نخورید و باید در برابر اینها بایستیم.
و اما آن دوتا سندی که عرض کردم یکی دانشگاه هاروارد آمریکا و این تینگتانگها و شورای روابط خارجه آمریکا، وزارت خارجه آمریکا، پنتاگون، CIA بحث میشد راجع به این که حالا بعد از انقلاب اسلامی که اسلام دوباره وارد صحنه شده و این واقعیت اول است. و واقعیت دوم این که شوروی و کمونیزم شکست خورده چه اتفاقی در منطقه و جهان خواهد افتاد؟ رقیب ما کیست؟ ما رقیب داریم یا نداریم؟ به لحاظ تئوریک بخصوص بعد از سقوط شوروی و بعد از این که دیدند انقلاب مدام دارد قویتر میشود و به همه جا نفوذ کرده است یکی از تحلیلهایی که برای جنگ تمدنها بحث شد این بود که ما تحلیلمان این بود که بعد از سقوط شوروی دیگر نقطه برخورد و درگیری ایدئولوژیک نخواهد بود و اقتصادی هم نخواهد بود ولی فرهنگی و تمدنی خواهد بود. تعریف تمدن چیست؟ بزرگترین واحد عرصه بینالملل. تحلیلشان این بود که ما مثلاً 7- 8تا تمدن در دنیا داریم که از ناحیه هیچ کدام از اینها احساس خطر نمیکنیم به جز تمدن اسلامی که دوباره دارد شکل میگیرد. یک تمدن غربی داریم که در این 150- سال – 200 سال اخیر تمدن قوی جهان و مسلط بر جهان بوده است و این سلطه را باید حفظ کنیم. تمدن شرق آسیاست که منظورشان بیشتر چین است که گاهی تعبیر به کنفوسیوسی میکنند در حالی که در چین به آن صورت فرهنگ کنفوسیوسی هم نیست. چین الآن نه کمونیست است نه کنفوسیوسی است! یک ترکیبی از تهمایههای هر دوی اینها که یک جنبه رقابت با غرب، تن ندادن به غرب در آن هست وجود دارد. یعنی چین هیچ وقت نمیخواهد خودش را غربی بداند ولو این که ما کمونیسم و مائوئیزم نیست یعنی به آن صورت ایدئولوژی ندارد و حتی آلوده به سازوکار و مناسبات سرمایهداری شده است در عین حال مثل ژاپن و کره جنوبی نیست که ناراحت نباشد بلکه پز هم بدهد که بله ما هم جزو بلوک غرب هستیم! خودش را مستقلاً دارای یک چیزی میداند. از تمدن ژاپنی نام میبردند که در واقع امروز، ژاپن تمدن مستقلی نیست میخواست بشود ولی بعد از جنگ جهانی دوم که کلاً زیر سلطه آمریکا قرار گرفت دیگر یک تمدن مستقل نیست چون در ژاپن هم یک تمدن ژاپنی آیین شینته و بودیزم نیست و بیشتر یک حالت غربزدهای بین اینها حاکم شده و یک حکومت مستقلی هم ندارند. یک وقتی من سالگرد دانشگاه توکیو بودم سالگرد بمباران هیروشیما بود بطور اتفاقی، دپارتمانهای مختلف و دانشکدههای توکیو بودند موضوع بحث ما یک چیز دیگری بود ولی به احترام قربانیان هیروشیما همه گفتند یک دقیقه سکوت کنیم ما سکوت کردیم بعد که صحبتم تمام شد گفتم حالا یک سؤالی هم من دارم شما برای چی به احترام قربانیان هیروشیما سکوت میکنید؟ شما باید فریاد بزنید برای چه سکوت میکنید؟ این سؤال اول من. سؤال دوم من این که چطوری است که هر سال سر قضیه بمباران اتمی ژاپن فعل مجهول بکار میبرید نه فعل معلوم! فعل مجهول فاعل ندارد فقط مفعول دارد یعنی کشته شدگان بمباران را تجلیل میکنید ولی کشندگان آن را اسم نمیآورید؟ یک سؤالی من دارم نمیشود یک بار بگویید چه کسی این بمب اتم را انداخته؟ چرا اسم آمریکا را نمیآورید؟ مدام میگویید به احترام قربانیان بمب اتم که بمباران شدند... خب چه کسی این کار را کرده؟ برای چی از آمریکا حرف نمیزنید؟ چرا انتقاد نمیکنید؟ خیلی عجیب است این ژاپنی که اینقدر همه ادعا میکنند که ژاپنیها فرهنگشان را حفظ کردند اصلاً همچین چیزی نیست اصلاً در ژاپن دیگر فرهنگ ژاپنی وجود ندارد. دیدم استادان و رئیسها همه به هم نگاه کردند بعضیها خندیدند بعضیها سر تکان دادند خلاصه هیچ کس جواب نداد. من دوباره سؤال کردم یک دانشجوی دکتری ژاپنی بود که مجری جلسه هم بود ببینید چطوری آمریکاییها اینها را تربیت کردند و ترساندند، تازه این ژاپن است! برگشت گفت حتماً لازم بوده آمریکاییها این کار را بکنند؟ حتماً مجبور بودند اگر مجبور نبودند که نمیکردند! من گفتم ببینید حرف ایشان از خود بمب اتم خطرناکتر است. بمب اتم را زدند تمام شد رفت، این تمام نمیشود. چطوری است که شما یک دانشگاهی تحصیلکرده در توکیو نشستید میگویید حتماً لازم بوده پدر و مادر شما را زنده زنده بسوزانند؟ این تحلیل خطرناک است. بعد من کاملاً دیدم میترسند حرف بزنند وقتی آمدم بیرون یکی از مسئولینشان گفت آقا همه ما فهمیدیم که چه میگویی، منتهی واقعیت این است که نه ملت ما ملت شماست و نه رهبران ما مثل رهبران شما هستند ما اینجا اگر یک کلمه حرف بزنیم بعد هزارتا پرونده و مسئله برای ما درست میشود چون آمریکاییها ما را کنترل میکنند. در ایتالیا یکی از وکلای ایتالیایی که ظاهراً عضو شورای شهر میلان است و یکی از مشاوران حقوقی وزراست. میگفت از بعد از جنگ جهانی دوم تا همین الآن در ایتالیا هرکس وزیر دفاع یا وزیر اطلاعاتی و امنیتی میشوند غیر از این که علنی باید به پرچم ایتالیا قسم بخورند در جلسات محدودتر باید به پرچم آمریکا هم قسم بخورند! اینطوریاند ما با اینها در افتادیم و مدام داریم اینها را عقب میزنیم.
اینها گفتند که ما 7- 8تا حوزه فرهنگی – تمدنی داریم ببینیم که کدامهایشان خطرناک و جدی هستند؟ یکی چین است. چین نه ایدئولوژیک است نه سیاسی، چین با آمریکا و غرب وارد جنگ نخواهد شد. چین، بیشتر یک قدرت اقتصادی شده است. – آنهایی که در مظان قدرت جهانیاند - دوم ژاپن است که آنها برای خودمان هستند و تحت کنترل ماست، استقلالی ندارد، نه ارتش دارد و نه دولت مستقل دارد، هیچی ندارد. خودمان در کشتیهای جنگ آمریکا بعد از این که بمب اتم زدیم قانون اساسیاش را نوشتیم و گفتیم این هم قانونتان! دیگر چی؟ تمدن اسلاوی آرتدوکس که بیشتر به روسیه برمیگردد تمرکز آن روی روسیه است. روسیه امروز از موضع مذهب و آرتدوکس و نژادی، نه از زاویه کمونیزم، بیشتر از زاویه ناسیونالیزم روسی در میدان است. با غرب اصطکاک منافع دارد ورودش به قضیه سوریه فرق میکند با دلایل ما به قضیه سوریه. ما 5- 6 دلیل مهم هم ایدئولوژیک، انقلابی – مکتبی، هم سیاسی، هم امنیتی و هم نظامی باید آنجا باشیم چون سوریه اگر برود حزبالله، لبنان، جهاد اسلامی، فلسطین همه اینها رفته است! بعد هم عراق میرود و بعد هم باید همین جنگ را در ایران با اینها بکنیم! ما به دلایل دیگری، روسیه هم به دلایل خودش که دو – سه تا پایگاهش را در منطقه از دست داد، لیبی و عراق همه از دستش رفت و به دست آمریکاییها و غربیها افتاد تنها پایگاهی که برای او مانده سوریه است او به دلایل خودش وارد صحنه میشود اما همین که حاضر شده کنار ما و با برنامه ما وارد بشود این خیلی چیز مهمی است. میگویند اما در عین حال روسیه هم غربی است. روسیه هم ذاتاً یک تمدن مجزا از تمدن غرب حساب نمیشود حتی وقتی که کمونیستها بودند. خود کمونیزم و شوروی هم غربی بود درست است که گفتیم بلوک شرق، شرق و غرب سیاسی میکردیم ولی به لحاظ تمدنی اینها هر دویشان غربی بود یعنی کمونیزم هم غربی است مارکسیزم غربی است. مارکس که خودش آلمانی است و تئوریهایش را در روسیه نوشته است. اصلاً خود روسیه جزو غرب است! بنابراین میگویند نزاع تزاحم منافع آمریکا و روسیه یک تزاحم به یک معنا درون تمدنی حساب میشود و غربی است چون همیشه روسیه یکی از قدرتهای اصلی اروپا بوده و اروپا تمام تحولاتش زیر سر 3-4 تا کشور است، انگلیس، فرانسه، آلمان، روسیه، بقیه هیچ کارهاند و همه تابع اینها هستند این 4تا کشور در همین 100- 150 ساله گذشته در اروپا نقش دارند. آن هم میگویند که تضاد درون تمدنی به یک معنا قابل محاسبه است چون ملاک آن هم منافع خودش است. یکی هم آمریکای لاتین است. آمریکای لاتین را میگویند کمونیزم که سقوط کرد تمام شد بعد هم مدینه فاضله کمونیستها جاذبهای نداشت و ندارد و بعد از سقوط شوروی هم دیگر کسی چیزی نداشت و آن جاذبه چگوآرا و فیدل اینها تمام شد چون اینها در درجه اول، شعارهایشان شعارهای اقتصادی بود و بعد از سقوط شوروی دیگر حرفهایشان خریدار ندارد خب آمریکای لاتین هم میگویند که تحت کنترل است به لحاظ فرهنگی ما کاملاً بر آمریکای لاتین مسلط هستیم فرهنگ آمریکای لاتین دقیقاً همین فرهنگی است که غربیها میخواهند. خانواده فروپاشیده، فحشا، فساد، در عین حال توده مردم، مردمی هستند که هم باطناً مذهبیاند و هم باطناً عدالتخواهند و به عقیده ما زمینههای انقلاب و ارتباطات همه جای دنیا خیلی زیاد است نگرانیشان از سه ناحیه است. 1) اسلام؛ که میگویند تنها نگرانی اصلی ما این است. 2) روسیه 3) چین منتهی روسیه را میگویند بالاخره او هم بنیاداً غربی است و دنبال منافعش هست و چین هم ایدئولوژیک نیست. پرچم آن هنوز داس و چکش دارد و اسم آن هنوز حزب کمونیست است ولی حتی کمونیست هم نیستند آنها الآن یک ایدئولوژی دارند و آن هم اقتصاد است ولی آن ناحیهای که از آن احساس خطر میشود جهان اسلام است و در درجه اول ایران که از آن طرف شکافها، اختلافهای بالقوهای بین همه این 7- 8 حوزه تمدنی وجود دارد ولی اختلاف مترادف با خشونت نیست، اما ما خودمان باید کمک کنیم بعضی از این تفاوتها به خشونت تبدیل شود! برای این رقبای احتمالیمان را بتوانیم کنترل کنیم. میگویند که بعد از انقلاب اسلامی ایران روشنتر شد که حالا ایدئولوژیهای سکولار، و یا حتی اقتصاد شکاف اصلی دیگر در دنیا نیست شکاف اصلی مسئله مذهب و فرهنگ شده است این هویت واقعی را دارد تعریف میکند و حل این مسئله خیلی سختتر از حل مسئله اقتصاد و سیاست است و تمایزات فرهنگی و اعتقادی خیلی واقعیتر است و غیر قابل معاملهتر است! غیر قبل تعویض است، به این آسانی نمیشود آن را تغییر داد. آن موقع پیشبینی میکنند که ما احتمال میدهیم این جریان اسلامی با چین و روسیه، این سهتا با هم علیه غرب نزدیک شوند و علیه تمدن غرب به همدیگر نزدیک شوند و هر کدام به دلایل خودشان، بعضیها برای منافعشان و بعضیها برای قدرت و بعضیها برای ارزشهایشان این سهتا ممکن است به هم نزدیک شوند و یک انسجامی در درون جهان اسلام ایجاد شود و همه مسلمانها همه شروع کنند ادای ایران را درآورند و انقلابیبازی دربیاورند! شعارهای اینها را بدهند. این خطر هست. و خطر سومی که برای خودشان پیشبینی میکنند این است که میگوید ایران با روسیه و چین با کره شمالی اینها به هم نزدیک شوند و در حوزه سلاحهای جنگی و موشکهای بالستیک قابلیتهای راهبری و اطلاعاتی و امکانات الکترونیک شروع کنند و به هم نزدیک شوند و با غرب رقابت کنند و ما نتوانیم کنترل تسلیحاتی بکنیم و روی مسئله هستهای و روی مسئله موشک دست میگذارد. دقت کنید 25 سال پیش اینها را میگویند که ما آن موقع اصلاً بحث هستهای نداشتیم. میگوید در آینده یک چنین اتفاقی پیش خواهد آمد که ممکن است روسیه و چین که خودشان مستقیم جرأت نمیکنند با ما درگیر شوند ولی ایران جهان اسلام، این انقلاب مستقیم با ما درگیر شود آتوریتة ما را بشکند، ابهت ما را بشکند و به دنیا بگوید ببین جلوی اینها ایستادیم و هیچ غلطی نتوانستند بکنند؟ ترس دنیا بریزد بعد روسیه و چین آنها هم جرأت پیدا میکنند که از نظر سیاسی با ما درگیر شوند آن وقت آنها قدرت و اقتصادی و نظامی و اطلاعاتی دارند به کمک اینها بیاید. این خطر را از آن موقع دارد پیشبینی میکند و میگوید خطر بزرگتر این است که ایران کشور کانونی تمدن اسلامی بشود. ما باید از دو طریق با این مواجه شویم. 1) بگوییم اینها شیعه هستند و بقیه سنیاند اینها اقلیت هستند و ایران نمیتواند رهبر جهان اسلام باشد چون شیعه هستند. 2) به لحاظ نژادی. ایران تنها کشور فارس است و الا اعراب و کشورهای مختلف عربیاند. افغانی، هندی، ترکیه، همه اینها گستره چیزی دارند ولی فارس فقط ایران است یعنی بگوییم دعوای فارس با عرب، دعوای فارس با ترک و... چون اینها زبانشان با اینها یکی نیست و هم یک فاصله مذهبی تاریخی داشتند، اینها را به عنوان یک اقلیت حصرشان کنیم و بگوییم انقلاب ایران یک انقلاب شیعی ایرانی بوده، نه اسلامی و نه جهانی؛ و روی این مانور کنیم و از آن طرف هم مراقب باشیم اینها قوی نشوند. راه حل بعدیشان این است که میگوید غرب باید کاملاً اتحادش را حفظ کند در برابر شوروی و کمونیزم متحد بودیم و بعد از سقوط شوروی وادادیم فکر کردیم تمام شد در حالی که معضل بزرگتری شروع شده است چون کمونیزم دین نبود بیدینی بود راه میشد آن را مهار کرد و توی مردم هیچ وقت پایگاه عمیق فرهنگی پیدا نکرد اما اینها اسلامیاند، مذهب است و این در اعماق ملتها ریشه دارد اینها را نمیشود آسان کنترل کرد، درست است که اینها نه از نظر علمی، نه اقتصادی، نه علمی به پایه شوروی نمیرسید ولی اینها یک قدرت دیگری دارند یک قدرت مردمی معنوی دارند این خیلی خطرناکتر است چون آن قابل معامله هست این قابل معامله نیست. آن قابل کنترل بود با سلاحهای قویتر، ولی این قابل کنترل نیست و ما با بمب اتم هم جلوی این نمیتوانیم بایستیم. ما در اوج قدرت بودیم اینها مدام جلو آمدند و ما عقب رفتیم. پس یک نصیحت دیگری که میکنند این است که کشورهای غربی باید کاملاً با هم متحد و منسجم باشند و رهبری آمریکا را باید بپذیرند یعنی قرارگاه مرکزی داشته باشند و به عنوان یک کشور واحد عمل کنند و الا از این نهضت اسلامی که دارد شروع میشود شکست میخوریم. جنگ سرد دوتا خصیصه داشته است ما یک جنگ سرد رو به گرم با جهان اسلام خواهیم داشت! باید بتوانیم جهان اسلام را خودشان را با خودشان درگیر کنیم. ما از پس جهان اسلام برنمیآییم فقط خود مسلمانها از پس هم برمیآیند ما از پس اینها بر نمیآییم ما نباید برویم توی خط اول علیه اسلام بایستیم. بعد از قضایای 11 سپتامبر که این کار را کردند بعداً پشیمان شدند بعد از این که عراق و افغانستان را گرفتند بوش آمد گفت جنگ صلیبی حالا تمام شد! بعد خودشان هم گفتند احمق این چه حرفی بود زدی؟ این جمله، معنیاش این است که یک مرتبه چند صد هزار مسلمان مسلح میشوند و وارد عرصه میشوند و میگویند جنگها صلیبی بود؟ ما فکر میکردیم یک چیز دیگر است اگر جنگ صلیبی است که ما هم هستیم! خودشان الآن میگویند این اشتباهی بود که ما کردیم گفتیم جنگهای صلیبی و حمله به اسلام، اینطوری شد. خب اینها که میگفتند ما آمدیم تروریزم را مهار کنیم الآن که تروریزم اسلامی به قول اینها هزار برابر قوی شده است، کل منطقه را گرفته و کل اروپا در خطر است الآن تروریزم اسلامی، مسئله اول جهان شده است. اینها گفتند این تیری بود که ایران به طرف پرتاب کرد الآن باید یک کاری کنیم که به طرف خودشان کمانه کند. حالا ببینیم از توی این چی درمیآید؟ همانطور که آنها جریانهای القاعده و وهابی را شلیک کردند به سمت ما، به طرف خودشان کمانه کرد و 11 سپتامبر بوجود آمد. خب الآن القاعده و جریانهای تیپ القاعده که اینها یک زمانی گروههای چند صد نفری منفی بودند الآن شدند گروههای چند ده هزاری و چند نقطه از جهان عرب حکومت تشکیل دادند یعنی در شمال آفریقا، سومالی در بخشی از یمن، در بخشی از سوریه و عراق حکومت تشکیل دادند. رهبری یک وقت گفتند که این تیپهای داعش و القاعده، اینها دشمنان اصلی ما نیستند اینها بازی خوردند از قول شهید سردار همدانی یک مصاحبهای خواندم که میگفت وقتی ما میخواستیم برای سوریه برویم رهبری ما را خواستند گفتند مراقب باشید کمترین تلفات از دو طرف داده شود. چون اینهایی که آنها جلو میفرستند بعضیها مزدورند و بعضیها بازی خوردند! باید ضربهها را جایی بزنیم که به دشمن اصلی بخورد. البته ما با اینها مجبوریم درگیر شویم همانطور که حضرت امیر مجبور شد هزاران نفر را از خوارج پیشانی پینه بسته قبلاً فدایی علی را بکشد! اما یادمان باشد که چند برابر افرادی که در نهروان به دست سپاه امیرالمؤمنین(ع) کشته شدند با موعظهها و تبیین حضرت امیر(ع) از جبهه خوارج جدا شدند. یکی از خطاها و کوتاهیهای ما و یا ضعفهای ما این است که ما نتوانستیم با این جوانان مسلمانی که از جاهای مختلف به اینها ملحق شدند ما نتوانستیم ارتباط رسانهای داشته باشیم و با اینها حرف بزنیم. اگر با اینها درست بتوانیم صحبت کنیم به لحاظ رسانه، به لحاظ ارتباطات، با واسطه، با آدمهای دیگرشان و با جاهای دیگر، این خلأ بزرگ ماست. من مطمئن هستم بخش مهمی از اینها بازی خوردهاند و اینها صحنه را ترک میکنند و بعضی از اینها ممکن است به این طرف جبهه بیایند. ولی برای این که بدانید چقدر اینها پیچیده هستند و از کی دارند روی این قضایا کار میکنند من فقط یک سند هم از اسناد لانه راجع به قضیه سوریه برایتان بخوانم قبل از این که جنگ عراق و ایران شروع بشود عراق حمله کند دقیقاً مسائل سوریه را دارد پیشبینی میکند که باید چه کارها بکنیم، چون احتمال میدهد که سوریه به ایران ملحق شود و برنامهریزی میکنند برای این که عراق و صدام با ایران درگیر شود. اینجا اولاً این بحث است میگوید این جنگ سردی که دوتا خصوصیت داشت یکی این که قبلاً یک نظام بینالملل چندقطبی وجود داشت ولی چند قطب آن و دو قطب آن همه اروپایی و غربی بودند بالاخره ما در اروپا ما برای جهان تصمیم میگرفتیم. ولی برای اولین بار در تاریخ سیاستهای جهانی چند قطبی شده و یک قطب مهم آن خارج از اروپاست یعنی ایران است، یعنی اسلام است. تا حالا اروپا برای جهان در این 150 سال تصمیم میگرفت ولی الآن یکی از ارکان تصمیمگیری کشور غیر اروپایی شده است. دوم این که؛ ما در این جهان چندقطبی یا دوقطبی جدید با تفوق غرب را حفظ کنیم اما قدرت و جذابیتهای ما دارد کم میشود رقبای ما قدرت و جذابیتهایشان دارد اضافه میشود و یک عکسالعمل جهانی بر ضد غرب دارد شکل میگیرد و انقلاب ایران نقش مهمی در این قضیه داشت. مهمترین منابع بیثباتی را که در جهان 3- 4تاست میشمارند و میگویند برای اینها باید برنامه داشته باشیم و الا خود غرب به خطر میافتد. 1) یکی این که میگوید درگیریهای قومی قبیلهای در کشورهای هدف باید فعال بشود. همین کاری که کردند. 2) میگوید که جهان اسلام پویا شده و دارد تجدید حیات میکند و بنیادگرایی اسلامی موتور آن است و این واکنشی است به مشکلاتی که اینها میگویند غرب و رژیمهای وابسته به غرب در جهان اسلام در 100- 150 سال اخیر بوجود آورد آن چیزهایی که ما گفتیم نوسازی و مدرنیته و تحول اجتماعی و شهری شدن، نتیجهاش از خودبیگانگی و عصبانیت و افزایش جمعیت و واکنش علیه غرب شد. 3) در آسیای شرق هم دارد تحولاتی اتفاق میافتد شرق آسیا دارد میشود پویاترین نقطه منطقه اقتصادی جهان و قدرت اقتصادی دارد دچار چرخش میشود از غرب به سمت شرق آسیا. مرکز اقتصاد دارد به آن سمت میرود. و اینها وقتی که ثروتمندتر بشوند قدرتمندتر هم میشوند و گستاختر میشوند، توسعهطلب، مهاجم و رقیب ما میشوند. این مجموع خطرهایی است که پیشبینی میکنند و بعد میگویند این شعار که ما دادیم جهان را میخواهیم دموکراتیک کنیم همه فهمیدند که منظور ما تغییر ساختارهای حکومتی به نفع خودمان است! اصلاً مسئله ما حتی دموکراسی هم نیست و الا ضد دموکراتیکترین حکومتها را ما سر کار آوردیم از شاه تا عربستان تا کجا... ما اینها را سر پا نگه داشتیم بنابراین این حنای ما دارد از رنگ میافتد. سازمانهای تشکیل دهنده نهادهای بینالملل همینطور اینها کمکم آتوریتهشان را دارند از دست میدهند. این سند لانه را دقت بفرمایید.
یک مقدمهای دارد، میگوید نظریه واقعگرایانهای که در مورد روابط بینالملل وجود دارد نشان میدهد که کشورهای کانونی تمدنهای رقیب برای این که یک تعادلی با قدرت مسلط غرب ایجاد بکنند سعی میکنند با هم متحد و یکپارچه بشوند از جمله یک چیزی به نام جهان اسلام که ما آن را متلاشی کردیم و وجود ندارد دوباره شکل بگیرد. این خطر جدی است نباید بگذاریم چیزی به نام امت اسلام، جهان اسلام، وحدت اسلامی شکل بگیرد. در بعضی از عرصهها میگوید این شکل گرفته و تحقق پید اکرده است و به لحاظ دین، فرهنگ، ساختار اجتماعی، سنتها، سیاست، به لحاظ انگارههای مختلف در سبک زندگی، با این که تفاوتهای بنیادینی وجود دارد ولی اینها دارند به هم علیه غرب نزدیک میشوند و جبهه مشترک تشکیل بدهند. دشمن مشترک وقتی پیدا کردند منافع مشترک پیدا میکنند نباید بگذاریم اینها دشمن مشترک پیدا کنند شرق و اسلام و جهان اسلام، که وقتی دشمن مشترک پیدا شد بطور طبیعی غرب دشمن میشود و دلایل کافی پیدا میکنند که علیه غرب با هم متحد شوند و اختلافات داخلیشان را کنار میگذارند. همانطور که استالین و متفقین، شوروی و غرب، سر قضیه هیتلر، اختلافاتشان را کنار گذاشتند و هیتلر را پایین کشیدند و بعد خودشان، اروپا را بین همدیگر تقسیم کردند و دوباره درگیریهایشان فعال شد.
مسئله بعدی میگوید بحث حقوق بشر، اقتصاد و از همه مهمتر قدرت نظامی که نباید بگذاریم اینها... یعنی ما به بهانه حقوق بشر باید مزاحم اینها بشویم، بحث اقتصاد و تحریم اقتصادی را باید به عنوان یک پروژه اصلی حفظ کنیم و سوم این که نگذاریم ایران و این جریان اسلامی به لحاظ نظامی قوی بشود که بتواند از خانه بیرون بیاید. 30 سال پیش میگوید نباید بگذاریم انقلاب اسلامی به لحاظ نظامی قوی بشود که از خودش خاطرجمع بشود که دیگر من سقوط نمیکنم و از خانه بیرون بیاید! این اتفاق نباید بیفتد. نباید بگذاریم به موشک و ابزار پرتابهای سلاحهای خطرناک دست پیدا کنند. اگر دنیا ببیند که به لحاظ نظامی دیگر ما قدرت اول نیستیم، ما رقیبانی در حوزه نظامی داریم که اینها وارد میدان میشوند و ما را شکست میدهند و دیگر ما نمیتوانیم دنیا را کنترل کنیم. میدانید مثل اربابی که همیشه همه از او میترسند بعد یک مرتبه یک جوانی پیدا بشود یکی توی گوش او بخواباند! بعد او بگوید چی شد؟ بعد بگوید همین که دیدی شد هیچ غلطی هم نمیتوانی بکنی! بعد هم هیچ غلطی واقعاً نتواند بکند. این چه اتفاقی میافتد؟ بقیه که همه ایستادند دارند نگاه میکنند ترسشان میریزد میگویند عجب، چطوری این توی گوش این زد چرا ما نتوانیم؟ مثل این که میشود! تمام اینها که میترسیدند در برابر آمریکا مشت گره کنند... میدانید یک علت آن این بود که با خودشان گفتند چطوری این شیعه اقلیت کوچک ایستاد جلوی کل اینها مرگ بر شاه و مرگ بر اسرائیل و مرگ بر آمریکا گفت، ایران را گرفت و مدام قوی و قویتر شد حالا یک مرتبه کل غرب همه کنار هم ایستادند دارند با این میجنگند! دیدند ارباب خودشان، کسی که همه اینها از او و همه چیزش میترسیدند ترسیده و دارد در لبنان و... شکست میخورد و در این 4- 5 سال اصلاً اینها باور نمیکردند که 5 سال قضیه سوریه و عراق ادامه پیدا کند باور نمیکردند بروید بخوانید حرفهای صریح آمریکا و رژیمهای عربی را، همهشان در این 4- 5 سال، 4 سال پیش میگفتند تا سه ماه دیگر تمام است، تا شش ماه دیگر تمام است! اصلاً باور نمیکردند که به این جاها برسد. یا عربستان که به یمن حمله کرد، بعد از این که دو ماه گذشته بود مقامات آمریکا صریح گفتند ما احمق بودیم که وعده مقامات عربستان را باور کردیم اینها به ما گفتند ما ظرف یک هفته مسئله یمن را حل میکنیم! ما هم باور کردیم. هیچ غلطی نمیتوانند بکنند، یک وجب نمیتوانند جلو بروند. تازه آن موقع دو ماه گذشته بود. توی عربستان دارند با 7- 8 تا تانک و ما شینهایشان را در عربستان زدند تا 30- 40 کیلومتر توی عربستان میآیند که عربستان تا حالا یک چنین چیزی را در عمرش ندیده بود که صدتا صدتا جنازه امارات ببرند. میگویند باید مراقب باشیم که توازن نظامی در منطقه بهم نخورد باید همه بپذیرند که غرب مسلط بر جهان است و آمریکا رهبر آنهاست و کدخدای جهان است! باید در مسئله هزینه، سازماندهی، زمان لازم برای ایجاد یک قدرت نظامی درجه یک که غیر غربی باشد اجازه ندهیم در منطقه تحقق پیدا کند و به طور خاص در ایران، اسم سپاه را میآورند که این بازو باید قطع بشود ما فکر کردیم اینها نمایشی و تشریفاتی است اما عملاً همه جا ما را، بدون این که دیده شوند و بدون این که بتوانیم مستقیم با آنها بجنگیم همه جا را ما را فلج کردند. ببینید اینها اعترافات مهم دشمن است. میگوید ما از پس همه برآمدیم با این سرویسهای جاسوسی و... ولی ما عملاً کنترل 7- 8 کشور را از دست دادیم. یا صددرصد یا 70 درصد، یا 30 درصد، کنترل منطقه از دست ما خارج شده است کسی دیگر ما را قدرت و ابرقدرت نمیداند در ما ضعف دیدند. میگوید باید دنبال راههای دیگری باشیم. میگوید آنها هم دنبال راههای میانبر هستند مثل این که دنبال سلاحهای خاص هستند. آن وقت تمدنها کشورهای کانونی دارند. تمدن اسلامی کشور کانونیاش نباید ایران بشود کشور کانونی نباید داشته باشد که اینها یک رهبر واحد و یک پرچم واحد نباید پیدا کنند و باید به همین جنگ شیعه و سنی تا میتوانیم دامن بزنیم اگر اینها به سلاحهای خاص برسند سلطهشان را بر منطقه، گسترش میدهند بعد جلوی مداخله آمریکا و غرب در منطقه میایستند و درسی که اینها به همه یاد دادند این است که نگذارید آمریکاییها نیروهایشان را جمع و جور کنند. نگذارید نیروهای هواییشان به طور متمرکز و کلاسیک، بتواند در یک جا وارد عمل شود. نگذارید در هیچ جا ابتکار عمل دست اینها ببیفتد. نگذارید تلفات ندهند آمریکاییها، انگلیسیها باید تلفات بدهند اینها اگر تلفات بدهند و چندصدتا و چند هزار کشته بدهند اینها هیچ جا نمیمانند اینها فقط از راه دور میجنگند و یا مزدور جلو میفرستند.
خیلی عجیب است اعتراف میکند و میگوید تنها جایی که ما ضربه خوردیم در لبنان، عملیاتهای استشهادی که نیروهای طرفدار ایران حزبالله، جهاد اسلامی، لبنان، - اول انقلاب سال 60- انجام دادند میگوید عملیاتهای استشهادی اینها را ببینید با عملیاتهای استشهادی این وهابیها مقایسه کنید کاملاً معلوم است آنها عقل دارند اینها بیعقلاند. آنها سه تا عملیات استشهادی در لبنان کردند سه تا شهید دادند و از این طرف 700- 800تا از نیروهای آمریکایی، اسرائیلی، فرانسوی، ایتالیایی، ناتو، انگلیسی را کشتند و با سه – چهارتا عملیات استشهادی، کل ارتش ما لبنان را ترک کرد و در رفتیم اینها عملیات میکنند طرف به خودش بمب میبندند میرود یک پیرزن را بغل میکند بعد پیرزن زخمی میشود او خودش شهید میشود این عملیاتهای استشهادی احمقها با عملیات استشهادی عقلا. میگوید کسی بخواهد فرق داعش و حزبالله را بفهمد این است. بعد آنجا تحلیل میکند میگوید نمیدانیم این تفاوت به مذهب اینها مربوط است؟ اینها چطوری عملیات میکنند، آنها چطوری عملیات میکنند؟ اینها خطرناک است آنها را میشود به بازی گرفت اینها خطرناک هستند حساب شده، فکر شده عمل میکنند، تقیه دارند، مطالعه دارند، حسین بن علی دارند، هم تقیه دارند هم کربلا دارند. میگوید درسی که آمریکا گرفته این است که با آمریکا نجنگید، مگر در یکی از دو حالت؛ یا بمب اتم داشته باشید یا اگر بمب اتم ندارید به سبک ایرانیها با آنها بجنگید که هرجا ما با اینها درگیر شدیم ما هزینه دادیم ولی آخرش ایرانیها بردند (افغانستان) ما صدام را برمیداریم عراق باز... مقامات حزب مخالف گفتند احمقترین رئیس جمهور در تاریخ آمریکا بوش بود که کل آبرو و ارتش و امکانات آمریکا را وارد عمل کرد، همه جا را دو دستی توی سینی تقدیم ایران کرد! در حالی که صدام بیچاره آنجا ایستاده بود داشت کارش را میکرد. دوستان میگفتند وقتی صدام را گرفتند به آمریکاییها گفته بود تنها کسی که حریف اینهاست منم، بگذارید من باشم به من کمک کنید من جلوی اینها را میگیرم. به آمریکاییها گفته بود من اینها را میشناسم بعد اینها حساب شما را هم در عراق میرسند! میگوید به این دو سبک، یا بمب اتم داشته باشید یا به سبک ایرانیها مبارزه کنید و الا طور دیگری با آمریکا نمیشود مبارزه کرد. این درسی است که تمام جهان غیر غربی از انقلاب اسلامی ایران آموخته و نتیجهاش این است که اگر بمب اتم داشته باشید آمریکا و هیچ کشور دیگری با شما وارد جنگ نخواهد شد و به شما حمله نخواهد کرد. اما اگر بمب اتم نداشته باشید هم یک صورت وجود دارد که کسی جرأت نکند با شما بجنگد و آن این است که به سبک انقلاب اسلامی مبارزه کند. سلاحهای هستهای به جای این که سیاست جهانی را مناسبات قدرت، مبتنی بر مناسبات قدرت، یکپارچه و تقویت بکند عملاً دارد نظام بینالمللی را تقسیم میکند.
و آخرین بخش این سند راجع به سوریه، این سند برای 21/ شهریور/ 1358 یک سال قبل از جنگ است که هنوز جنگ ایران و عراق شروع نشده است. خیلی عجیب است. همین کاری که الآن کردند آن موقع، میگوید عراق و سوریه هر دو بعثیاند ایدئولوژیشان یکی است ولی عراق (صدام) الآن بهترین فرصت علیه ایران است. عراق، بزرگترین تهدید علیه ایران میتواند باشد و سوریه بهترین فرصت و ما پیشبینی میکنیم که یک اتحادی صورت بگیرد و ایران از طریق سوریه بخواهد هم عراق را دور بزند و هم به اسرائیل نزدیک شود – گوش کنید آن موقع اینها را میگفتند – میگویند در سوریه ما برخوردهایی بین سنیها و علویها زمینه دارد، دقت میکنید چه خبر است؟ سی و چند سال پیش، کاری که الآن دارند میکنند – میگوید ما باید در سوریه بین برخورد با سنی ها و علویها فکر کنیم و برنامهریزی کنیم. تحلیلگر سازمان سیا در مرکز سنجش خارجی کشور گفت ناآرامیها در لِکاتیکه (همان لاذقیه) در سوریه اتفاق افتاده است قتل شیخ (یک کسی آن موقع آنجا کشته شده) دلیلی است که میتواند انگیزه شورشها باشد. ببینید در جزئیات تا کجا، در یک روستایی، یک دعوایی بین دوتا روستا در لاذقیه شده دارد در اسناد لانه جاسوسی در سفارت آمریکا در تهران دارد تحلیل میشود که ما باید روی این قضیه کار کنیم، ارتباط آن با ایران چه میتواند باشد؟ روی انگیزه این شورشها مطالعه کنند. این مورد جزئی است اما با اهمیت است. نشان میدهد چگونه سر یک اتفاق کوچک اوضاع از کنترل آنها خارج میشود و میشود روی آن کار کرد. ناحیه علوی همان طور که از پیش به نظر میرسید از حملات در امان نیست ما نمیدانیم شیخ را چه کسی کشته است ولی احتمالاتی میدهیم ولی اهمیتی ندارد مسئله مهم این است که بین علویها و سنیها این مسئله سوء ظن وجود دارد این یک زمینه برای کار است. شایعاتی شنیدیم که از یک گروهان دفاعی استفاده شده است یک هنگ نیروی مخصوص و دو هنگ عادی نیروی زمینی سوریه به کار گرفته شده است هر سه واحد از دستورات اطاعت و نظم را رعایت کردند از این جهت مهم است که هنگهای معمولی سنیاند و افسرانشان علوی! ما روی شکاف در درون ارتش سوریه بین سنی و علوی، سربازان و افسران باید کار کنیم. ببینید
اول عرایضم گفتم که امام(ره) میگفت هیچ وقت شیطان اینقدر مجهز و مجرّب و اینقدر دقیق نبوده است.
واحد نیروی کماندوها و نیروی مخصوص آنها علوی است. تحلیلگر ما میگوید ممکن است تلفات سنگین با تاکتیکهای خشن در هنگامی که شورشهایی به پا شود مدیریت کرد. دقیق این اتفاقاتی بود که چند سال بعد در سوریه اتفاق افتاد! سر یک مسئلهای، قتل یک شیخی، بین سنی و علوی درگیری میشود نیروهای ویژه علویاند میآیند سرکوب خشن کنند دعوا مذهبی بشود.
تحلیلگر ما گفت این شورش نگرانی علویها را در خصوص توانایی حافظ اسد برای حفظ نظم سوریه افزایش داده است آنها گفتهاند نگران جنگ داخلی در سوریه هستند بعضی علویها که نامشان مشخص نیست نظرشان این است که سیاست ضد تروریستی اسد تأثیر نداشته است راه حل این است که باید مقامات دولت را به سنیها بدهد. میگوید خود اسد به قضیه به عنوان مذهبی نگاه نمیکند چون اسد اصلاً مذهبی نیست سکولار است ولی این زمینه مذهبی که چرا سنیها نباشند و چرا علویها ... میگوید این زمینهای است که باید روی آن کار کنیم. میگوید علویها تاجرهایی هستند که بیش از یک سیاستمدار در مورد ثبات نگرانند. علویها دغدغه مذهبی و ایدئولوژیک ندارند دنبال منافع اقتصادی خودشان هستند آنها مخالف با شورش هستند نه بخاطر مذهب بلکه بخاطر اقتصادشان. میگوید علویها اهل دنیا و کاسبی هستند و اصلاً آدمهای مذهبی نیستند. تحلیلگران ما میگویند در حال حاضر، اوضاع سوریه به سمت تشنج و خشونت داخلی کشیده میشود این کشش ادامه یابد گروههای اقلیت و اکثریت تعادلشان بهم میخورد و خطر سقوط رژیم اسد افزون خواهد شد ما فکر نمیکنیم که هنوز سنیها بتوانند با موفقیت علیه اسد کودتا کنند، چون اسد ارتش و نیروهای امنیتی را تحت فرمان دارد. بزرگترین تهدید برای اسد این است که حمایت علویها را از دست بدهد چون آنها حمایت مذهبی ایدئولوژیک از کسی نمیکنند دنبال منافع خودشان هستند.
یک جا بحث میکند ما میتوانیم از طریق عربستان و امارات و این تیپها و مصر، کاری بکنیم که درگیری سنّیها و علویها داخل سوریه و در حکومت و ارتش به بهانه مذهب تقویت بشود میگوید یکی این است که روی کودتا کار کنیم و یکی این که در جنگهای مذهبی کار کنیم، یکی این که سالهاست از برادر اسد، رفعت اسد مردم شکایات زیادی دارند، علویها او را ترجیح دادند اما بخش مهمی از مردم سنی با او مخالف هستند و ما روی این مسئله رفعت اسد باید کار کنیم که چطور بشود از این پدیده علیه اسد و باز برای ایجاد درگیریهای داخلی استفاده کنیم چون رفعت اسد فرمانده گردانهای دفاعی و وفادار به حزب بعث است و رئیس جمهور و رفعت برای بقای خود به یکدیگر محتاجاند گرچه بین خودشان هم مشکلاتی وجود دارد!
یعنی حتی ارتباطات بین دوتا برادر را دارد از نزدیک بررسی میکند که اینها با همدیگر خورده حسابهایی دارند که از این خرده حسابها چگونه استفاده کنیم؟!
سؤال شد که در جماعت علوی نشانه ای وجود دارد که آماده باشند تحت یک رژیمی که سنیها آن را کنترل کنند و ضد اسرائیلی نباشد زندگی بکنند؟ میگوید نه، چنین آمادگیای در آنها نمیبینیم. نه بخاطر مذهب، بلکه بخاطر منافعشان. و میگوید رابطه سوریه و عراق راکد شده است. عراقیها (صدام) میگوید سوریه میخواسته علیه ما در عراق کودتا کند بعثیهای طرفدار خودش را به جای ما سر کار بیاورد. تنش بین سوریه و عراق زیاد شده است ما روی این تنش باید کار کنیم که چطور میشود ارتباط داد تنش بین بحث سوریه و عراق را ارتباط با مسئله ایران داد و از آن طرف با مسئله اسرائیل؟ در عراق مردم از حکومت فردی تنفر دارند ولی همه از صدام میترسند و فکر میکردند صدام اهل مدارا با کسانی است که بخواهند علیه او نقشه بکنند هرکسی فهمید کوچکترین نقشهای علیه او میکشد همه را تیرباران کرد، حتی اگر نزدیکترین رفقا و فامیل و بچهاش باشد. میگوید صدام به خاطر این که سر قدرت بماند حتی حاضر است بچهاش را بکشد و برای این که سر قدرت بماند با ما و با همه حاضر به معامله است! با این که شعارهای ضد اسرائیلی و ضد آمریکایی هم میدهد. حافظ اسد با اشپیگل مصاحبه کرده و میگوید این مصاحبه را بروید دقیق بخوانید و بند بند بررسی کنید، سوریه گفته در کودتا علیه صدام ما نقشی نداشتیم روابط حسنه را باید دوباره برقرار کنیم ولی صدام عقده رهبری دارد و جاه طلب است و میخواهد بگوید من رهبر اعراب هستم ما باید از این عقدهها استفاده کنیم. نگوییم نخیر تو رهبر اعراب نیستی، بلکه باید بگوییم بله، ثابت کن که رهبر اعراب هستی. رهبر عربی پس به عجم حمله کن! میگوید ما باید از این عقدهها استفاده کنیم و آن را مدیریت کنیم. شاه حسین اردن را چه کار کنیم و... این بخش ایران – سوریه، میگوید در روابط ایران و عراق، تحلیلگران مرکز سنجش سیا گفتهاند که چند کنفرانس در هاوانا بود آنجا ایران از صدام دعوت کرده به ایران بیاید – یک سال قبل از جنگ است – به صدام گفته بیا تهران با هم دوست داشتیم روابط داشته باشیم و بیاییم مشکلات هم خوزستان و هم کُردها را با هم حل کنیم و تنشهای مرزی نداشته باشیم صدام گفته احتمال دارد بیایم ولی قول نداده است گزارش بعدی، میگوید جاسوسهای ما سرویس اطلاعاتی ما در کردستان ایران که لحظه به لحظه هر روز از آنجا گزارش میرود گفته است. دو هفته پیش 30 هزار کُرد اطراف مهاباد رژة مسلّح رفتند و حدود چندتا تانک ایرانی آنجا بود. نیروهای کُرد به سمت سردشت عقبنشینی کردند نیروهای ما که ببین کُردها هستند به ما اینطور گزارش دادند نیروهایی که بین نیروهایی نظامی ایران هستند – ببینید هم از این طرف جبهه جاسوس دارد و هم آن طرف جبهه جاسوس دارد – میگوید عوامل ما بین کُردها این را گفتند و عوامل ما بین داخل ارتش و نیروهای نظامی این را گفتند حالا ما چه کار کنیم؟ کُردها عقبنشینی کردند برای ما غیر مترقبه بود چون ما انتظار داشتیم کُردها بجنگند از آنجا که جز در ناحیه مرزی پشت سرشان در کوهها جای دیگری برای رفتن ندارند صدام هم رابطهاش با بعضی از اینها خوب نیست الآن ما باید مشکل بین صدام و کُردها را حل کنیم تا یک جبهه مشترک علیه ایران تشکیل بدهند از آن طرف تنازع بین عراق و سوریه را دامن بزنیم تا جبهه متحد عربی تشکیل نشود از آن طرف با ترکیه – راجع به ترکیه دیگر من نمیخواهم وقتتان را بگیرم- میگوید ما باید در ترکیه چه کارهایی باید بکنیم، با کُردهای ترکیه و با ترکهای لائیک ترکیه. آیا جریان اسلامگرایی در ترکیه احتمال دارد قوی بشود یا نه؟ آن موقع پیشبینی نمیکردند که در ترکیه، اسلامگراها بیایند با شعار حجاب رأی بیاورند. اربکان و... ولی میگویند روی این قضیه باید کار کنیم. عراق نگران نارضایی شیعیان بود که فروکش کرده بود از بعد از انقلاب ایران دوباره خطر زنده شده است.
این هم یکی از سندها برای کسانی که میگویند ایران میخواسته با صدام جنگ راه بیندازد در سندهای خودشان صریح هست که میگوید ایران مشکلات خود را در خوزستان و کردستان تا میتواند به عراق نسبت نمیدهد بلکه به آمریکا و شوروی نسبت میدهد یعنی نمیخواهد با عراق وارد جنگ بشود. با این که خیلی از اینها مستقیم زیر سر صدام بود البته آمریکا و شوروی هم بودند. فرض ما یک انقلاب در عراق است اما به نظر میرسد بازرگان و یزدی بر خمینی باید اِعمال نفوذ کنند تا او عاقلانه حرف بزند عاقلانه عمل کند اینها میانهرو هستند و او افراطی است. خمینی در قم است و محافظهکاران اطرافش را گرفتهاند دولت در تهران است و با واقعیتهای جهانی بیشتر درگیر است. نظریات افراطی خمینی باید کنترل شود و اینها به ضرر خودش هم هست. میگوید پریروز صحبت کرده و گفته گوشتهای یخزده را باید از توی بازار جمع کنید گفته باید زنها باحجاب باشند و کنار دریا نباید زن و مرد بیحجاب بروند. بعد میگوید این حرفهای افراطی که خمینی میزند خوب است و این باعث میشود که مردم علیه او بشوند اقتصاد ایران به وضع خطرناکی رسیده است – سال 58 – میگوید ما پیشبینی میکنیم تا یک سال و نیم دیگر مردم ایران بخاطر مشکلات اقتصادی توی خیابان بریزند و علیه خمینی تظاهرات کنند! که حالا این اتفاق نیفتاد. بعد هم میگوید کُردها وابسته به دستههای قاسملو، بارزانی و طالبانیاند مشغول تجربه جنگ درونی، زیر آتش ارتش ایران، بخشی از کُردها حاضرند با دولت ایران همکاری کنند که بیشتر مذهبیاند. ما باید روی کُردها و نحوه دستهبندیشان و نحوه ارتباطشان با صدام حسین و موضعشان راجع به مسائل داخلی ایران بیشتر مطالعه و گروهها را طبقهبندی کنیم.
من این اسناد را خدمت شما عرض کردم که، اولاً میخواستم خواهش کنم چند جلد از اسناد لانه مربوط به مسائل سیاست خارجی است مربوط به افغانستان، پاکستان، لبنان، عراق، مصر، سوریه، فلسطین، است که شما یک بخشی یک جایی داشته باشید نمیدانم درباره اینها کار کردید یا اصلاً توی عمرتان ندیدید؟ این کتابها را تهیه کنید و چندتا تیم بشوید و روی اینها کار کنند. بخشی از این اسناد برای سال 1330 قبل از 28 مرداد زمان مصدق است، بعضی از اسناد از آن زمان، از زمان شاه، 10- 20 سال قبل از انقلاب هست تا سال 58. من خواهش میکنم بروید تحلیلهای اینها را ببینید. همین نمونهای که الآن گفتم راجع به سوریه این تحلیلها به نظر شما 35 سال پیش، خیلی دقیق و هوشمندانه نبوده؟ خیلی دقیق است. دقیق روی کوچکترین اتفاقات از کردستان ما تا خوزستان، تا عراق و سوریه، تا داخل سوریه تا رفعت اسد تا سنی، علوی، خب اینها خیلی مهم است. امام(ره) میگوید شیاطین انس هیچ وقت اینقدر دقیق نبوده است. یک تیم قوی بنشینند روی این کار بکنند خیلی از کارها و حرفهای آنها دوباره دارد اجرا میشود. همین خط نفوذ، اسناد لانه را کسی بخواند عین همان کارها دوباره دارد میشود.
هشتگهای موضوعی